بدرالدین غزی
بَدْرُالدّينِ غَزّي، حسن بن علی بن شَنار، معروف بهزُغاري(706- 11 رجب 753ق/ 1306- 24 اوت 1352م)، اديب و شاعر دوران مماليك. وي در غزه به دنيا آمد و منسوب به همانجاست (صفدي، 12/ 184؛ ابن تغري بردي، الدليل ... ، 1/ 267). در النجوم (همو، 10/ 288) از وي با نسبت «مغزبی» ياد شده كه بیگمان تحريف كلمۀ «غزي» است.
منابع اطلاع جامعی از زندگی او به دست نمیدهند. تنها میدانيم كه وي به دمشق، صفد و شهرهاي مصر سفر كرد و در آنجاها به شاعري پرداخت و در اين كار چيرهدست شد (صفدي، همانجا؛ ابن حجر، 2/ 125). علاوه بر اين، در نثر نيز دستی توانا داشت (ابن تغري بردي، المنهل ... ، 5/ 110). در 748ق/ 1347م، در زمان امير سيفالدين يلبغا به ديوان انشاء دمشق راه يافت و به عنوان كاتبالسر تا مرگ امير درخدمت او به سر برد (صفدي، 12/ 184- 185؛ ابن حجر، ابن تغري بردي، همانجاها). وي با صلاحالدين صفدي دوستی داشت و بين آن دو مكاتباتی بوده كه صفدي در كتاب الحان السواجع خود برخی از اين مكاتبات را آورده است (نك : صفدي، 12/ 185؛ زركلی، 2/ 204). ميان غزي و جمالالدين ابن نباته معارضۀ شديدي بود، چنانكه گاه به هجو يكديگر پرداختهاند (ابن حجر، 2/ 128؛ بستانی، 3/ 266؛ زركلی، همانجا). شخصی ديگر نيز به نام يحيى خباز حموي، در 6 بيت به هجو بدرالدين پرداخته، و او را به حماقت و نادانی متصف ساخته است (ابنحجه، 329).
از آثار وي میتوان قريض القرين را نام برد كه در آن به معارضۀ رسالۀ التوابع و الزوابع ابن شُهَيد اشجعی (ه م) پرداخته است (صفدي، 12/ 184؛ ابن حجر، 2/ 125؛ زركلی، نيز بستانی، همانجاها). همچنين ابن فضلالله عمري (د 749ق) كه او را در ذهبية العصر خويش بسيار ستوده، 4 كراسه از ديوان وي را گرد آورده بود (ابن حجر، همانجا؛ ابن غزي، 3/ 390). اما اكنون از ديوان وي تنها 135 بيت در منابع پراكنده است. از جمله اشعار وي میتوان به اين ابيات اشاره كرد: يك موشحۀ 42 بيتی در معارضه با ابن سناء الملك (صفدي، 12/ 189 بب ؛ ابن تغري بردي، همان، 5/ 112-114)؛ قصيدهاي در 29 بيت در مدح صفدي، سروده شده در 732ق در قاهره (صفدي، 12/ 187-189)؛ 2 بيت در وصف گل زنبق (ابن حجه، 179) و 5 دو بيتی در صنعت توريه (همو، 327، نيز براي ديگر اشعار وي، نك : ص 34، 123، 179، 327- 328؛ ابن حجر، 2/ 125-127؛ صفدي، 2/ 185-186). علاوه بر اين در كتابخانۀ گوتا مجموعهاي با عنوان مجموع لطيف حاوي لكل معنی ظريف موجود است كه قصايدي چند از بدرالدين در آن گرد آمده است ( پرچ، شم 2211). وي سرانجام در دمشق درگذشت و در باب الصغير به خاك سپرده شد (صفدي، 2/ 186).
مآخذ
ابن تغري بردي، يوسف، الدليل الشافی علی المنهل الصافی، به كوشش فهيم محمد شلتوت، مكه، 1399ق/ 1979م؛ همو، المنهل الصافی، به كوشش نبيل محمد، قاهره، 1988م؛ همو، النجوم؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1973م؛ ابن حجۀ حموي، ابوبكر، خزانة الادب، قاهره، 1886م؛ ابن غزي، محمد، ديوان الاسلام، به كوشش كسروي حسن، بيروت، 1411ق/ 1990م؛ بستانی؛ زركلی، اعلام؛ صفدي، خليل، الوافی بالوفيات، به كوشش رمضان عبدالتواب، ويسبادن، 1979م؛ نيز:
Pertsch.